برگزاری ویژه برنامه تحویل سال نو در محل امامزادگان میر عبداله و میر عبداله الرزاق بزن آباد.
همزمان با پایان سال جاری، مراسم وحدتآفرین و بهاری تحویل سال در محل امامزادگان برگزار میشود.
با توجه به اینکه زمان تحویل سال نو ساعت 13 و 58 دقیقه و 40 ثانیه، روز دوشنبه سیام اسفندماه 1395 است، مراسم سالتحویل از ساعت 12و30دقیقه و با اجرای برنامههای متنوع شروع میگردد.
مشارکت جمعی و همراهی مردم با ولایت را از موهبات و عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی دانست و افزود: نعمت انقلاب مصداق آیه «انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم» است که خداوند می فرماید:سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها خود تغییر دهند
روند شکل گیری گفتمان انقلاب اسلامی در نهاد دینی و اعتقادی مردم ایران زمین نهفته بود که با ندای لبیک مردم به پیشوای رهبر کبیر انقلاب تبدیل به سیلی خروشان و ویرانگر اما پاکی ساز گردید.
: انقلاب ما به سر چشمه عاشورا متصل است عاشورا درس انسان سازی به ما میدهد، فرهنگ دینی ما نیز از عاشورا درس ایستادگی در مقابل ظلم فرا گرفت .
انقلاب 57 انقلاب فرهنگی بود که در مسیر آن تابلو توقف ممنوع وجود نداشت، نهضتی که امام راه انداخت در کمترین زمان ممکن به سطح بین الملل رسید، امروزه انقلاب به کشورهای اسلامی یمن،عراق، بحرین و سوریه صادر شده است.
از مهمترین اهداف گرامی داشت دهه فجر، سرلوحه قرار دادن و باز خوانی رخدادهای قبل از انقلاب اسلامی برای نسل امروز است، و تلاش و مقصد اصلی دشمنان ،انحراف جوانان از درک و فهم تاریخ خود بوده اما امروز روز شکرگزاری و قدر شناسی ازنعمت بزرگ انقلاب است.
سرم درد از گذشـت سال و ایـــــام
غریب بنشسته خاکم.خفته در جام
کسی یـــــارای بیـــــــــداری نــــدارد
شکاری خســته می باید دریــــن دام
به نومیدی زمین از ابر و بـاران
بخُشکیده قنات و چشمه ساران
به دشت و کوه، هر دم نظر کن،
ببینی جانِ خشـک جویبـــــاران
به کوه خفته در دامان یک دشت
به دشت خفته زیر نور خورشید
به خورشید غمین جای مانـــــده
به شن زارهای داغ، کَز باد رانـده
نگین انگشتری گم شد درین دشت
به سبـــزی غریـــب و جای مانــده
به باغ و چشمـــه و کُنده ای خشک
که تنــــها هیــبَتی از قول مانــــده
به دیواره های گلـــی آب شســــــته
به سنــــگ های پای، در بند و مـرده
به کوچه باغ های خشک و بی جان
تــــنه های تـــناور و خفتـه در خاک
نمیدانم چه شد؟ که، این چنین کرد؟
به کم لطــــفی،یا زمانـــه چنین کرد؟
سرآب ده و بُنده،احمد آبـاد
به سرسبزی شُهره،فیرز آباد
به کُردیـان و آب بی مثــــالــش
به حـــیوانک و بـــــاد شمـــالش
به خال سفیـد و تک نشـــــانش
به کشموهای زعفران و وصالش
به زرشــــک و میــوه های نوبـــرانه
به زیبا نو بهاران، چنارهای پر ترانه
به کوچه باغ های خشتی و سنــــگ
به بـــهـــار و پــــاییز هــــزار رنـــــگ
به مردمــــــان زنـده،همچـون رود
دهی ک مرد بودن شـــُهراش بــود
به دیمه زار و کشتِ دیمه و خیش
به حرمت مزارش،برکتــش بیــش
به نـــــام یـــــا علی و ذکـر اللّه
به عشق سبز قبا و میر عبدالله
به عزم مردانه و شور حسـیـنی
که در هیچ مُلکـــی،چنین نبینی.
گر ریزم هزاران بار سرشـــکی
ز شهمیرک تا قله ی بادامشکی
چه کم لطفی باشد گر نســازم
به اشـــک و خاک تـَن،خِشتـــی
به چاه رود و گَز و طولای بی انتهایش
قنوات پشت در پشت، قایــن ابتدایش
به ریـــگ و سیف و جنــگلِ با صفایش
به دوزوکی و مـِـس و وحووش رهایش
چه شـــــد خاکــــــــم؟
ز حسادت چنین ماند؟
نباشد بیش،
گر شاهنامه ای خواند.
دوباره خواهمت ساخت زرنــــگارم
به خاکت صد هزاران خِشت نگارم
به سنگَت، خانــه ات آباد ســـــــازم
به مالک بودن ایــن خـــــاک نــــازم
شعر:ابراهیم نصیرے(رفیـــع)
این روزها و همزمان با آغاز دههی فجر، شاید یک س?ال مهم بیشتر از قبل به ذهن نسل سومیها و چهارمیها بیاید و آن این است که چرا نسل قبلیِ ما انقلاب کرده است.
این پرسش البته بسیار مهم است و حتماً پاسخهای فلسفی و اجتماعی و دینی و سیاسی متنوعی هم دارد اما من میخواهم خوانندگان عزاداران را به دو نکتهی جدی متوجه کنم
نکتهی اول خاستگاه این پرسش است؛ منظورم از خاستگاه آن دغدغهای است که باعث میشود در ذهن نسل سومیها و چهارمیها این پرسش شکل بگیرد. به نظر من خاستگاه این پرسش در بسیاری از موارد، تصورات ذهنیای نادرست از وضعیت قبل و بعد از انقلاب است. تصور این که قبل از انقلاب همهچیز بهسامان و درست بود، آزادیهای متنوع سیاسی و اخلاقی در اوج بود، دموکراسی در بالاترین حد خود جریان داشت، اقتصاد در بهترین وضع، استقرار یافته بود، همه پولدار بودند، ایران در سطح دنیا اقتدار داشت و بعد از انقلاب همهچیز نابسامان شد، خفقان اتفاق افتاد، همه فقیر شدند، دیکتاتوری اقتدارگرای دینی پیش آمد و خلاصه از این حرفهای کوچهبازاری و توی تاکسی و مانند آن. این تصور یکسره غلط است و باید اصلاح شود.
در نگاه حضرت امام(ره) ارزش اصلی این است که انسان زیر پرچم خدا نفس بکشد، زندگی کند و پیش برود حتی اگر در سختترین شرایط باشد و هیچ رفاهی با این ارزش بزرگ، برابری نمیکند چون دعوای اصلی شیطان با انسان هم همین است.
مگر میشود منصفانه و اخلاقمدارانه وضعیت قبل و بعد انقلاب را با دید علمی بررسی کرد و معتقد بود که ایران مقتدر امروز اصلاً قابل مقایسه با قبل از انقلاب است؟ گاهی دیدهام که بعضی روشنفکرها، پُزِ دلسوزی هم نسبت به دین میگیرند و سری به تأسف تکان میدهند و میگویند:« وضعیت دینداری نسبت به قبل از انقلاب بدتر شده است و ایکاش دین و سیاست از هم جدامیماندند و این میان دین ضررکرد و…». در حالی که واقعاً اینطور نیست و دینداریِ امروز هم قابل مقایسه با دینداری پیش از انقلاب نیست. البته به شرطی که دینداری را همان مغز دین یعنی تفکر دینی بدانیم و نه آن را صرفاً در ظواهر دینی خلاصه کنیم. آنچه به ذهن جوان و نوجوان امروز از حیث تفکر دینی میرسد حقیقتاً برای خیلی از اندیشمندانِ قبل از انقلاب هم قابل تصور نیست و این ثمرهی جمهوریِ اسلامی است. ثمرهی زندگی در سایهی حکومت اسلامی است؛ ضمن این که حتی در همان ظواهر هم اگر کسی فرض کند که جمهوریِ اسلامی برقرار نشده بود و ما در دوران ماهواره و وایبر و واتزآپ و مانند آن زندگی میکردیم، واقعاً چه فاجعهی انسانی و اخلاقیای در ایران رخ میداد؟! یا اگر قرار بود همهی کشورهای دنیا، ایرانِ دورانِ پهلوی را تحریم کنند آیا واقعاً اینهمه پیشرفت علمی و اقتصادی قابلیت تحقق داشت؟ بنابراین خاستگاه تصوریِ این پرسش را باید اصلاح کرد تا در فضایی روشن به نتیجه رسید.
نکته دوم این که تئوریِ حاکم بر ذهن امام (ره) و پیشروان انقلاب و عموم مردم در شکلگیریِ این جریانِ ذاتاً دینی، یک حقیقت بزرگ بود: لزوم پذیرفتن ولایت الله و بیرون آمدن از سلطهی ولایت طاغوت. در ذهنِ رهبران عرصهی انقلاب و رهبرِ اصلی آن یعنی حضرت امام، این اصلیترین انگیزه برای انقلاب اسلامی تعریف میشد و انگیزههای سیاسی و اقتصادی و مانند آن در ردههای بعدی از اولویت قرارداشت. این مبنا بسیار مهم و سرنوشتساز است و البته چیزی نیست که حضرت امام(ره) آن را مخفی کرده باشند. شعارهای امام هیچکدام عامیانه و حتی بهقول امروزیها پوپولیستی نبود بلکه کاملاً روشن بود و بر نگاه توحیدیِ امام ابتنا داشت. در نگاه حضرت امام(ره) ارزش اصلی این است که انسان زیر پرچم خدا نفس بکشد، زندگی کند و پیش برود حتی اگر در سختترین شرایط باشد و هیچ رفاهی با این ارزش بزرگ، برابری نمیکند چون دعوای اصلی شیطان با انسان هم همین است.
زندگی در فضایی که کسی در آن حکومت میکند که از سوی خداوند اجازهی حکومت دارد یک افتخار است؛ این مهم است؛ این حقیقت را دوباره اشراق کنیم.
شیطان با این که انسانها خوب زندگی کنند، شادی داشته باشند، حتی صادق و راستگو باشند، دزدی نکنند، حتی نماز بخوانند و حج بروند مشکلی ندارد، دغدغهی اصلی شیطان و حزب شیطان آن است که انسانها زیر پرچم ولایت الله زندگی نکنند. لذا خیلی وقتها شیطان، جامعهای میسازد که همه بگویند: «ببینید کسی که ولایت الله را قبول ندارد چقدر راحت زندگی میکند، دروغ نمیگوید، دزدی نمیکند، زنا نمیکند، ادب دارد، کارهایش سر وقت است.» تا با نهادینهشدن این نگاه، همه حاضر شوند برای اخلاق و رفاه و حتی دینداری، ولایت الله را کنار بگذارند؛ مثل اتفاقی که برای خوارج و معاویه افتاد و دامی که شیطان برای پیروان یزید پهن کرد. این ظرافت کار شیطان است؛ ظرافتی که خیلی از متدینین هم آن را نمیفهمند و به پذیرش آن تنمیدهند.
امام خمینی و دهه فجر
اما مهم در اندیشهی این انقلاب، ولایتالله بود و هست؛ همان چیزی که به قول امام صادق علیهالسلام، هدف همهی پیامبران و اولیاست. البته که رفاه و اخلاق و ظواهر دینداری هم باید در سایهی حکومت الله رخ دهد و حتماً وظیفهی حکومت دینی هم همینهاست اما اصلِ اصیل، زندگی در فضایی است که در آن کسی حکومت کند که از سوی خداوند اجازهی حکومت بر مردم دارد نه طاغوت و طاغوت یعنی هر کسی که بدون اجازهی خداوند بر مردم حکومت میکند. درواقع در این نگاه، انقلاب نه یک گزینهی اختیاری بلکه یک امر واجب است؛ یعنی مردم باید دغدغهشان این باشد که فقط از کسی حرفشنوی داشته باشند که از طرف خداوند، اجازهی حکومت بر آنها را دارد، چون هر حکومتی بدون اجازهی خداوند طاغوت است. همهی ما باید این دو حقیقت مهم که البته دومی از اهمیت بیشتری نسبت به اولی برخوردارست را خوب درک کنیم تا در درونمان بنشیند و انقلاب برایمان قابلیت فهم پیداکند.
انقلاب حضرت امام(ره) یک انقلاب قرآنی بینظیر است که تئوریِ آن کاملاً برآمدهی از معانیِ قرآنی و دینی است و برای حفظ آن نیز باید جوهر آن را که پذیرش حکومت ولی خداست حفظ کنیم. زندگی در فضایی که کسی در آن حکومت میکند که از سوی خداوند اجازهی حکومت دارد یک افتخار است؛ این مهم است؛ این حقیقت را دوباره اشراق کنیم…
به گزارش روابط عمومی اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان قاینات حجت الاسلام مهدی قاصری رئیس اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان قاینات گفت : این موقوفات جهت توسعه بقعه متبرکه امامزادگان میرعبدالله و میرعبدالرزاق بزن آباد بوده که وقف گردیده اند.
وی خاطرنشان کرد :ارزش این 11 موقوفه جدید به 900 میلیون ریال میرسد که شامل لیست ذیل می باشد:
1-برات صفری ---300 متر زمین به ارزش 80 میلیون ریال –جهت امورات بقعه
2- ولی الله عباس نژاد 400 متر زمین به ارزش 80 میلیون ریال
3- قربان شیرزاد400 متر زمین به ارزش 80 میلیون ریال
4- مریم افضلی 200 متر زمین به ارزش 40 میلیون ریال
5.رمضان اصغری 200متر زمین به ارزش100 میلیون ریال
6. عباس هنجاری 400 متر زمین به ارزش 100 میلیون ریال
7. رمضان غنی زاده 400 متر به ارزش 100 میلیون ریال
8. برات صالحی 600 متر به ارزش 120 میلیون ریال
9. کبری شیرزاد 200 متر زمین به ارزش 40 میلیون ریال
10. غلامحسین سروری زاده 400 متر زمین به ارزش 100 میلیون ریال
11.غلامحسین رهشناس 200 متر زمین به ارزش 60 میلیون ریال
1-حسن هنجاری ---400 متر زمین به ارزش 100 میلیون ریال –جهت امورات بقعه
2-حاجی غلامحسین نائمی 500 متر زمین به ارزش 100 میلیون ریال
3- نوروز غنی زاده 400 متر زمین به ارزش 80 میلیون ریال
4- کلوخ محمد نشاط 200 متر زمین به ارزش 40 میلیون ریال
5-قربان صالحی 250متر زمین به ارزش50 میلیون ریال
آنچه میآید مجموعهای از دعاهای زیبای قرآن است که از زبان پیامبران، صالحان و مومنان و... از خداوند متعال خواسته شده است. این ادعیه نجاتبخش متضمن سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است که میتواند در هر موقعیتی خاصه در محراب عبادت، آذین لبها و زینتبخش قنوت نمازمان باشد.
دعاى براى پدر و مادر رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ نوح آیه 26 پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم را بیامرز وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ شعرا آیه 86 و پدرم ( عمویم) را بیامرز، که او از گمراهان بود رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ابراهیم آیه 41 پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا مىشود، بیامرز رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا اسراء آیه 24 پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده دعاى براى همسر رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا فرقان آیه 74 پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان دعا براى برادر رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اعراف آیه 151 پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى دعای مؤمنان در رابطه با مؤمنان دیگر رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیم [حشر / 10] پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى دعای بندگان خاص خدای رحمان رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراما إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاما [فرقان / 65 و 66] پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پر دوام است چرا که جهنم بد جایگاه و بد محل اقامتى است دعای پرهیزکاران رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّار ( آل عمران/ 16 ) پروردگارا! براستى که ما ایمان آورده ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش حفظ فرما. دعا برای نعمت دنیوی و رحمت اخروی رَبَّنا اتِنا فِی الدُّنْیا وَ مالَهُ فِیالاخِرَهِ منْ خَلاقٍ. (بقرة/200) پرودگارا در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت کن هر که از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد. دعا برای دور کردن انسانهای بدکار رَبَّنا اتِهِمْ ضِعْفَینِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً.(احزاب/68) پروردگار ما، آنها که ما را گمراه نمودند عذاب آنها را دو چندان کن و از نعمتهای خود محروم ابدی فرما. دعا برای آسان شدن کارهاى سخت وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی (طه آیه 26) و کارم رابرایم آسان گردان آرزوى بهتر از آنچه از دسته رفته عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ (قلم آیه 33) امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقهمندیم! دعای برای فزونی رحمت و گسترش عقل رَبَّنا اتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَهَیَّیْ لَنا مِنْ اَمْرِنا رَشَدًا(الکهف/10) پروردگارا ما، از جانب خود بر ما رحمتی فرست و برای رشد عقلی ما وسایل هدایت و ارشاد آمده فرما. استعاذه رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ / وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ مؤ منون آیات 97 و 98 پروردگارا! از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم / و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) -اى پروردگار من- به تو پناه مىبرم! بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (2) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (3) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (4) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (5) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپیده صبح، (1) از شر تمام آنچه آفریده است؛ (2) و از شر هر موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مىشود؛ (3) و از شر آنها که با افسون در گرهها مىدمند (و هر تصمیمى را سست مىکنند)؛ (4) و از شر هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد! (5) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِکِ النَّاسِ (2) إِلَهِ النَّاسِ (3) مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ (6) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر بگو: پناه مىبرم به پروردگار مردم، (1) به مالک و حاکم مردم، (2) به (خدا و) معبود مردم، (3) از شر وسوسهگر پنهانکار، (4) که در درون سینه انسانها وسوسه مىکند، (5) خواه از جن باشد یا از انسان! (6) رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ هود آیه 47 پروردگارا! من به تو پناه مىبرم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم تفویض أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ (غافر/44) من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست دعا براى آغاز کارها بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ هود (هود/41) به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا (اسراء/80) پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى یارى کننده برایم قرار ده! دعا پیروزى بر کافران أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ (قمر/10) من مغلوب (این قوم طغیانگر) شدهام، انتقام مرا از آنها بگیر رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ مؤمنون (مؤمنون/26) پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهاى آنان یارى کن رَبِّ انصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ (عنکبوت/30) پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما! وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (البقرة/250) و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (البقرة/286) تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان دعا پیشواى متقین شویم وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (الفرقان/74) و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی (الإبراهیم/40) پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما) ذکر تسبیح الهى سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (الزخرف/13) پاک و منزه است کسى که این را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانایى تسخیر آن را نداشتیم؛ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (الأعراف/5) منزه است پروردگار ما، مسلما ما ظالم بودیم لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (الأنبیاء/87) «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بودم! » سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (الأعراف/143) خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم! سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم (سبأ/41) منزهى (از اینکه همتایى داشته باشى)! تنها تو ولى مائى رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ (الأعراف/89) نیکی در دنیا و آخرت رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار ( بقرة / 201 ) پروردگارا! در دنیا به ما نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگهدار. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داورى کن، که تو بهترین داورانى رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ (المائدة/25) پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیت گنهکار، جدایى بیفکن دعای زیاد شدن علم رَبِّ زِدْنی عِلْما ( سوره طه آیه 114 ) پروردگارا! علم مرا زیاد کن. دعاى براى فرزندان و نوادگان رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (صافات/100) پروردگارا! به من از صالحان ( فرزندان صالح) ببخش رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ (بقرة/128) پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء (الإبراهیم/40) پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا: دعاى مرا بپذیر رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ(آل عمران/38) «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی!» رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (الفرقان/74) پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان وَزَکَرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ(الأنبیاء/89) و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!» وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی (الأحقاف/15) و فرزندان مرا صالح گردان |
ربیع حاجب می گوید: روزی طبیبی هندی در مجلس منصور کتاب طب می خواند، در حالی که امام صادق علیه السّلام در آنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام ششم علیه السّلام گفت: دوست داری از دانش خود به تو بیاموزم؟ حضرت فرمود: نه، زیرا آنچه من می دانم از دانش تو بهتر است. طبیب پرسید: تو از طب چه می دانی؟ فرمود: من حرارت را با سردی، و سردی را با گرمی، رطوبت را با خشکی، و خشکی را با رطوبت درمان می کنم، و مسأله تندرستی را به خدا وامی گذارم و برای تندرستی دستور پیامبر را به کار می برم که فرمود: «شکم خانه درد است، و پرهیز درمان هر دردی است، و تن را به آنچه خوی گرفته باید عادت داد».
طبیب گفت: طب جز این چیزی نیست. امام گفت: می پنداری که من این دستورها را از کتاب های بهداشتی یاد گرفته ام؟ گفت: آری، امام فرمود: من این ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟ طبیب گفت:البته من. امام علیه السّلام فرمود: اگر این چنین است من از تو سؤالاتی می پرسم، تو پاسخ بده. گفت: بپرس.
امام صادق(ع) سئوالات زیر را از طبیب هندی
پرسیدند: امام صادق(ع) سئوالات زیر را از طبیب هندی پرسیدند:
"چرا جمجمه ی سر چند قطعه است؟
چرا موی سر بالای آن است؟
چرا پیشانی مو ندارد؟
چرا در پیشانی خطوط و چین وجود دارد؟
چرا ابرو بالای چشم است؟
چرا دو چشم مانند بادام است؟
چرا بینی میان چشم هاست؟
چرا سوراخ بینی در زیر آن است؟
چرا لب و سبیل بالای دهان است؟
چرا مردان ریش دارند؟
چرا دندان پیشین، تیزتر و دندان آسیاب، پهن و دندان بادام شکن بلند است؟
چرا کف دست ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکه است و در جای خود حرکت می کند؟
چرا کبد(جگر) خمیده است؟
چرا کلیه مثل دانه لوبیاست؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا می گردند؟
چرا گام های پا میان تهی است؟ "
طبیب هندی در پاسخ به تمامی سئوالات بالا گفت : نمی دانم.
امام فرمود: من علّت اینها را می دانم. طبیب گفت: بیان کن.
امام فرمود:
*جمجمه به دلیل اینکه میان تهی است، از چند قطعه آفریده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ویران می شد، لذا چون چند قطعه است، دیرتر می شکند.
*موی در قسمت بالای سر است، چون از ریشه ی آن روغن به مغز می رسد و از سر موها که سوراخ است، بخارات بیرون می رود و سرما و گرمایی که به مغز وارد می شود، دفع می شود.
*پیشانی مو ندارد، برای آنکه روشنایی به چشم برسد.
*خط و چین پیشانی نیز عرقی را از سر می ریزد، نگه می دارد تا وارد چشم ها نشود و انسان بتواند آن را پاک کند، مانند رودخانه ها که آب های روی زمین را نگهداری می کنند.
ابروها بالای دو چشم قرار دارند تا نور به اندازه ی کافی به آنها برسد. ای طبیب، نمی بینی وقتی شدت نور زیاد است، دست خود را بالای چشم ها می گیری تا روشنی به مقدار کافی به چشم هایت برسد و از زیادی آن پیشگیری کند؟!
*بینی بین دو چشم قرار دارد تا روشنایی را بین آنها به طور مساوی تقسیم کند.
*چشم ها شکل بادام هستند تا میل دوا در آن فرو برود و بیرون آید. اگر چشم چهار گوش یا گرد بود، میل در آن به درستی وارد نمی شد و دوا به همه جای آن نمی رسید و بیماری چشم درمان نمی شد.
*خداوند سوارخ بینی را در زیر آن آفرید تا فضولات مغز از آن پایین بیاید و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بینی در بالا بود، نه فضولات از آن پایین می آمد و نه بوی چیزی را در می یافت.
*سبیل و لب را بالای دهان آفرید، تا فضولاتی را که از مغز پایین می آید نگه دارد و خوراک و آشامیدنی به آن آلوده نگردد و آدمی بتواند آنها را از پاک کند.
*برای مردان محاسن(ریش) را آفرید تا نیازی به کشف عورت(پوشاندن سر) نداشته باشند و مرد و زن از یکدیگر مشخص شوند.
*دندان های پیشین را تیز آفرید تا گزیدن آسان گردد، و دندان های آسیاب را برای خرد کردن غذا پهن آفرید، و دندان نیش را بلند آفرید تا دندان های آسیاب را مانند ستونی که در بنا به کار می رود، استوار کند.
*دو کف دست را بی مو آفرید تا سودن به آنها واقع گردد. اگر کف دست مو داشت، وقتی انسان به چیزی دست می کشید به خوبی آن را حس نمی کرد.
*مو و ناخن را بی جان آفرید، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زیباست. اگر جان داشتند، بریدن آنها همراه با درد زیادی بود.
*قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باریک قرار داد تا در ریه ها در آید و از باد زدن ریه خنک شود.
*کبد را خمیده آفرید تا شکم را سنگین کند و آن را فشار دهد تا بخارهای آن بیرون رود.
*کلیه را مانند دانه لوبیا ساخت، زیرا منی قطره قطره در آن می ریزد و از آن بیرون می رود. اگر کلیه چهار گوش یا گِرد بود، اولین قطره می ماند تا قطره دوم در آن بریزد و آدمی از انزال لذت نمی برد. زمانی که منی از محل خود که در فقرات پشت است، به کلیه می ریزد، کلیه چون کرم بسته و باز می شود و کم کم منی را به مثانه می رساند.
*خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد، تا انسان به جهت پیش روی خود راه رود، و به همین علت حرکات وی میانه است، و اگر چنین نبود در راه رفتن می افتاد.
*پا را از سمت زیر و دو سوی آن، میان باریک ساخت، برای آنکه اگر همه پا بر روی زمین قرار می گرفت، مانند سنگ آسیاب سنگین می شد. سنگ آسیاب چون بر سر گردی خود باشد، کودکی آن را بر می گرداند و هر گاه بر روی زمین بیفتد، مردی قوی به سختی می تواند آن را بلند کند.
آن طبیب هندی گفت: این ها را از کجا آموخته ای؟ فرمود: از پدرانم و ایشان از پیامبر و او از جبرئیل، امین وحی و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را داند. طبیب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترین مردم روزگاری.
راستی چه شگفت انگیز است که حضرت صادق علیه السّلام بدون در دست داشتن ابزار امروزی که وسیله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه ای از شهر مدینه برای یک طبیب هندی شگفتی های خلقت انسان را با دلایل محکم بیان می فرماید.