ذکر خدا، از یاد بردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مکدّر می کند.ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشکوهی دارد.
یکی از بهترین اذکار ذکر تسبیح (سبحان الله) است که احادیث مختلفی وجود دارند که برای گفتن ذکر «سبحان الله» به تنهایی ثوابهایی قرار داده شده است:
1. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر که صد مرتبه سُبحانَ اللَّه بگوید، بهتر است از راندن صد شتر [که با خود به حج برد تا آنها را از براى خدا قربانی کند]».[1]
2.مردی از امام علی(علیه السلام) پرسید، اى ابو الحسن! تفسیر «سُبْحانَ اللَّهِ» چیست؟ آن حضرت فرمود: «بزرگداشتن عزّت و شکوه خداوند، بزرگ و پاک دانستن او از هر آلایشى که مشرکین به ساحت مقدّسش نسبت دهند، لذا هر وقت بندهاى این کلمه را بگوید همه فرشتگان براى او طلب رحمت نمایند».[2]
3. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «هر کس در مسجد خیف در منا صد مرتبه سبحان اللَّه بگوید خداوند تعالى ثواب آزاد کردن یک بنده، در نامه عمل او بنویسد».[3]
4? امام باقر(علیه السلام) به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس که سبحان اللَّه بگوید، خداوند درختى در بهشت برایش مىکارد».[4]
5? یونس بن یعقوب نقل مىکند که به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا کسى که صد بار ذکر «سبحان اللَّه» را بگوید در زُمره کسانى است که، «ذکر و یاد خدا را بسیار کنند؟!»[5] فرمود: «بلى».[6]
عایشه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیش از رحلت این ذکر را بسیار مى فرمود: (خدایا) تو را تسبیح مى کنم و به ستایش و حمد تو مشغولم، از تو آمرزش مى طلبم و توبه مى کنم
امام صادق (علیه السلام) از پدر و جد بزرگوارش حضرت امام (علیه السلام) روایت مى کند: نبى اکرم (صلی الله علیه و آله) در پاسخ مسائلى که مردى یهودى از آن حضرت پرسیده بود، ضمن حدیث طویلى فرمود: آن گاه که بنده سبحان الله بگوید، آنچه پایین تر از عرش خداست با او سبحان الله مى گویند و به گوینده ده برابر پاداش آنها داده مى شود و چون الحمدلله گوید، خداوند نعمت دنیا را به او کرامت کند تا نعمتهاى آخرت را ببیند، و آن سخنى است که بهشتیان هنگام ورود به بهشت مى گویند و همه سخنها در دنیا قطع مى شود به جز الحمدلله که قطع نمى گردد و آیه کریمه (احزاب ، 44): درود بهشتیان در روزى که به دریافت و دیدار پاداش خدا نایل مى شوند، سلام است به همین حقیقت اشارت دارد.(7)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس که سبحان الله العظیم و بحمده بگوید درخت خرمایى براى وى در بهشت کاشته مى شود.(8)
مردی از امام علی(علیه السلام) پرسید، اى ابو الحسن! تفسیر «سُبْحانَ اللَّهِ» چیست؟ آن حضرت فرمود: «بزرگداشتن عزّت و شکوه خداوند، بزرگ و پاک دانستن او از هر آلایشى که مشرکین به ساحت مقدّسش نسبت دهند، لذا هر وقت بندهاى این کلمه را بگوید همه فرشتگان براى او طلب رحمت نمایند»
امیرالم?منین على(علیهالسلام) مىفرماید: تسبیح و سبحان الله گفتن یک نیمه از ترازوى اعمال را پر کرده و الحمدلله گفتن ترازوى اعمال را سرشار مىسازد و الله اکبر گفتن فاصله میان آسمان و زمین را پر مىکند.(9)
عایشه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیش از رحلت این ذکر را بسیار مى فرمود: (خدایا) تو را تسبیح مى کنم و به ستایش و حمد تو مشغولم ، از تو آمرزش مى طلبم و توبه مى کنم .(10)
پی نوشت ها:
[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 505، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص 9 – 10، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1403ق.
[3]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 5، ص 269 – 270، م?سسة آل البیت(علیه السلام)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[4]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 11، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق.
[5]. «ذَکرَ اللَّهَ کثِیراً»؛ احزاب، 21?
[6]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 12?
[7]تفسیر المیزان ، ج 10، ص 17?
[8]- کنز العمال ، ج 1، ص 459?
[9]- مکارم الاخلاق ، ص 309?
[10]- صحیح مسلم ، ج 1، ص 351?
وقتی برای حفظ سلامت جنسی جامعه چشم می پوشی، بازهم نفعی هست که تو را به آن وا می دارد. اما راهی هست برای اینکه از حتی برای طمع به این نفع هم نباشد.
برای فرو بستن چشم هایم، بهانه ای زیباتر از اینکه خداوند گفته ای مومن به من! چشمت را از نگاه ناروا فرو بند، پیدا نکردم.
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ
به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه تر است، زیرا خدا به آنچه مى کنند آگاه است.» سوره مبارکه نور – آیه 30
راه درمان (نگاه به نامحرم) چیست؟
راستی راه درمان این همه فساد و ابتذال و ناهنجاری و ولنگاری که در اجتماع ما مشاهده می شود،چیست؟!
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در کلامی حکیمانه و برخاسته از منطق وحی،فرمودند:باعِدوا بین انفاسِ الرّجال والنّساء فاِنًَه اذا کانت المعاینةُ واللّقاء کان الداءُ الّذی لا دواء له.
بین مردان و زنان(نامحرم) فاصله و جدایی بیندازید (تا کمتر با یکدیگر برخورد داشته باشند) زیرا هنگامی که مردان و زنان با هم تماس داشته باشند و رو در روی یکدیگر قرار گیرند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند
نگاه نکردن به نامحرم فایده ای هم دارد؟اینکه ما به نا محرم نگاه نکنیم و چشم خود را از گناه حفظ کنیم علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد :
اول ـ رهای قلب از حسرت. کسی که چشم خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش بیشتر می گردد، آنچه را چشم به قلب انتقال می دهد مضر واقع می شود، چون چشم چیز هایی را می بیند که رسیدن به آن در مقدور شخص نیست، او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.
دوم ـ چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
سوم ـ نگاه داشتن چشم باعث صحت فراست و حواست انسان می گردد.
وقتی که قلب انسان با نور صحت و فراست منور گردید، همانند آیینه جلا دارد می گردد که در آن معلومات همانگونه ای که هست تجلی می کند.
چهارم ـ دروازه های علم و دانش برای این شخص باز می گردد، اسباب کسب علم و معرفت برایش به آسانی مهیا می گردند، این خود به سبب منور بودن قلب است، وقتی دل روشن می شود حقیقت اشیاء در آن دیده می شود و برایش به سرعت تمام، شناخت دست می دهد.
چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
این شناخت و معرفت از یکی به دیگری رسوب می کند. کسی هم که چشم خود را کنترل نکرد ، قلبش مکدر و تاریک می شود و دروازه های علم و معرفت به رویش بسته می شوند.
پنجم ـ این عمل به قلب قوت، ثبات و شجاعت می بخشد، خداوند متعال قدرت بصیرت را با قدرت حجت و استدلال همگام به او می بخشد.
امام حسن علیه السلام می فرماید : پیروان هوا و هوس کسانی هستند که؛ اگر قاطر ها آنها را پایمال کنند و زیر پای اسب ها شوند، باز هم سایه ی معصیت در دلهایشان است، خداوند از این ابا می ورزد که کسی را خوار و ذلیل کند مگر کسانی را که نا فرمانی او را می کنند.
ششم ـ این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی شیطان قهر نموده، شهوت خود را لبیک نگفته و بر نفس خود غالب آمده است.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند.
در تعابیری که درباره شهادت امام علی(علیه السّلام) بیان شده، یکی از جملات معروف این است که «قتل لشدّه عدالته». اما سؤال اینجاست که چرا امیر مؤمنان(علیه السّلام) قربانی عدالتورزی خود شد؟
عدالت خواهی علی (علیه السّلام)
در اسلام شرط عدالت فردی، حتی برای افراد عادی در صورتی که به مناصبی دست یابند ضروری است. عدالت قاضی، شاهد و امام جماعت از این قبیل اند. و فقدان عدالت در این افراد، تصدی ایشان در قضاوت، شهادت و امامت جماعت را نامشروع میسازد.در عین حال، قرآن همــواره عدل و مشتقــــات آن را به معنـی «عدالت اجتماعی» به کار برده است نظیر آیات ذیل:
و امرت لاعدل بینکم
(و فرمان یافتهام که میان شما عدالت کنم) «1»
و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل
(و چون میان مردم حکم کردید، به عدالت حکم کنید) «2»
در صورتی که مفهوم ظلم در موارد غیر اجتماعی نیز بکار رفته است. مانند:
ان الشرک ظلم عظیم
(همانا شرک به خداوندظلم عظیمیاست) «3»
ربنا ظلمنا انفسنا
(پروردگارا ما به خود ظلم کردیم) «4»
در این مقال منظور از عدالتخواهی علی (علیه السّلام) نهاین است که علی (علیه السّلام) در عرصه عدالت فردی، انسانی عادل بوده است و به «عدالت فقهی» «5» پایبند بوده است.
بلکه منظور عدالت اجتماعی است با این توضیح که عدالت علی (علیه السّلام) یعنی اینکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نه تنها عادل بوده است و به عدالت رفتار میکرده است که خواهان اجرای عدالت در اجتماع نیز بوده است.
علی (علیه السّلام) تنها عادل نبود عدالتخواه بود …. در آیه کریمه قرآن نیز بر این نکته تاکید شده است کونوا قوامین بالقسط «6» قیام کنندگان به داد و عدل باشید.
قیام به قسط یعنی اقامه و به پاداشتن عدل و این غیر از عدل و این غیر از عادل بودن از جنبه شخصی است «7» اجرای عدالت در نظر امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) از آن رو مهم، ضروری و گریز ناپذیر است که اصلاح جامعه را در گرو آن میداند:
و من الناس من لایصلحها الا العدل «8»
توده را جز اجرای عدالت، چیزی اصلاح نمیکند.
علی (علیه السّلام) اجرای عدالت را زمینه ساز نابودی فساد اجتماعی میداند و داروی درد جوامع را اجرای عدلت میداند و از همین رو اجرای آن را به همه توصیه میکند و بر حاکمان ضروری میشمارد. و اگر خود خلافت را میخواست، برای آن بود که سنت رسول خدا را بر پای دارد و عدالت را بگمارد. نه آنکه دل به حکومت خوش کند و مردم را به حال خود واگذارد «9»
در نامهای که هنگام خلافت ظاهری خود به عثمان پسر حنیف که از جانب او در بصره حکومت داشت نوشت و او را سرزنش کرد که چرا به میهمانیی رفته که توانگران در آن بوده اند نه مستمندان، گوید:
«بدین بسنده کنم که مرا امیر مؤمنان گویند و در ناخوشایندیهای روزگار شریک مردم نباشم؟ یا در سختی زندگی بر ایشان نمونهای نشوم؟» «10»
حضرت علی (علیه السّلام) رضایت عمومیاجتماع را در گرو اجرای عدالت میداند و عدالت را نه تنها تضمین کننده آرامش درونی افراد میداند که گنجایش ظرف عدالت را وسیع میداند، در حالیکه گستره ظلم را تنگ میشمرد.
میفرماید:
ان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق «11»
«در عدالت گشایش برای عموم است، آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.»
عدالتخواهی در آموزه تشیع امری فراگیر است و ائمه، عمومأ بهاین موضوع با دیده ضرورت مینگریسته اند. امام سجاد (علیه السّلام) در ضمن دعای مکارم الاخلاق بسط و گسترش عدل و عدالت را از خداوند طلب میکند: و البسنی زینه المتقین فی بسط العدل «12»
اقامه عدل اگر چه از سوی یک یا چند نفر در جامعه مطلوب است ولی قدر و منزلت بزرگ در زمینه عدالت گستردگی و اقامه آن در سطح وسیع اجتماع است و از همین رو است که امام سجاد (علیه السّلام) توفیق گسترش آن را طلب میکند.
حضرت علی (علیه السّلام) همچنین در سفارشی به زیاد بن ابیه که وی را به جای عبدالله بن عباس، به فارس و شهرهای پیرامون آن حکومت داد، فرموده است:
«عدالت را بگستران، و از ستمکاری پرهیز کن، که ستم رعیت را به آوارگی کشاند و بیدادگری به مبارزه و شمشیر میانجامد.» «13»
آن حضرت در ضمن خطبه 87 میفرماید: «مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم ؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم؟ مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم ؟ و نیکیها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم ؟»
«علی (علیه السّلام) هرگز در راه اجرای عدالت مسامحه را جایز نمیداند به ویژه در جائی که پای بیت المال در میان باشد میخروشد. وی درباره اموال فراوان بیت المال که یکی از حکام به بعضی از خویشاوندان خود بخشیده بود فرمود:
«به خدا سوگند بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحب اصلی آن باز میگردانم گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت برای او گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.» «14»
اگر در جامعهایی این پندار غالب شود که روی آوری به عدالت و اجرای آن در هر شرایطی از وجود ستم در جامعه والاتر است، آن جامعه خود به اجرای عدالت خواهد پرداخت و مردم خود قیام به قسط خواهند کرد.
در روایتی از نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است:
عدل ساعه خیر من عباده سبعین سنه «15»
(عدل یک ساعت از عبادت هفتاد سال برتر است.)
شاید بتوان از قرار گرفتن عدالت در برابر عبادت فردی در کلام رسول گرامی اسلام (ص) چنین فهمید که عدالتی از هفتاد سال عبادت برتر و والاتر است که در اجتماع باشد و سبب گردد که عدل در جامعه گسترش یابد.
وجود عدالت در جامعه نه فقط برای تامین خدائی شدن انسانها و حرکت رو به بالای جامعه ضروری است که حتی ثبات و دوام حکومت به آن بستگی دارد:
امام علی (علیه السّلام):
فی العدل الاقتداء بسنه الله و ثبات الدول «16»
«در اجرای عدالت نه تنها اقتدا به سنت الهی نهفته است که ثبات حکومت و دولتها نیز در گرو آن است.»
در آموزه دیگری از نبی مکرم (ص) بقاء حکومت با کفر امکان پذیر دانسته شده ولی بقاء آن با ظلم ناممکن شمرده شده است.«17»
نمونههایی از عدالت خواهی علی (علیه السّلام)
* دختر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) گردنبندی از بیت المال به عاریه گرفت که پس از اندک زمانی آن را باز گرداند. آن حضرت بر مسئول بیت المال خشم گرفت و رو به دختر خویش فرمود: آیا همه زنانی که از مدینه به کوفه آمده اند اکنون، چنین گردنبندی دارند که تو میخواهی داشته باشی ؟ ای دختر علی مگذار شیطان بر تو مسلط شود. «18»
* پست و مقـــام تو طعمـــهای ـ برای غـــارت ـ نیست بلکــه امانتی است در دست تو «19»
* محبـــوب ترین بنـــده خدا در نزد او بنـــدهای است که خود را به عدل ملتزم میداند. «20»
* من آن هنگام که به حاکمیت شما رسیدم چند درهم و اندکی لباس مندرس، که خانواده ام بافته بودند داشتم، حال اگر به هنگام پایان کار خویش بیش از این چیزی داشته باشم، خائن هستم و به جامعه و مردم خیانت کردهام «21»
* راه حق و عدالت را بپیمایید، تودهها را ناراضی نکنید و اشراف بی تعهد و امتیاز طلب و سرمایه داران را از خود دور کنید «22»
* گاهی دوستان خیر اندیش آن حضرت به وی توصیه میکردند که به خاطر مصلحت از موضوع عدالت و مساوات در گذرد و آن حضرت پاسخ میفرمود:
«شما از من میخواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من میخواهید که عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی کنم ؟ خیر، سوگند به ذات خدا
که تا دنیا دنیا است چنین کاری نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم گشت. «23»
* اگر شب را روی اشتر خارا بیدار مانم و در طوقهای آهنین گرفتار، از این سو و از آن سویم کشند، خوشتر دارم تا روز رستاخیز بر خدا و رسول در آیم در حالی که بر بندهای ستم کرده باشم.
به خدا عقیل را دیدم پریشان و سخت درویش، کودکانش از درویشی پریش. موی ژولیده و رنگشان تیره گردیده. از من خواست منی گندم بدو دهم. پی در پی آمد و گفته خود را تکرار کرد. گوش به سخنان او نهادم، پنداشت دین خود را بدو دادم.
آهنی گداخته را به تنش نزدیک ساختم فریاد برآورد. گفتم نوحه گران بر تو بگریند از آهنی که انسانی به بازیچه آن را گرم کرده مینالی و میخواهی مرا به آتش دوزخ بکشانی ؟ «24»
سخن آخر اینکه علی (علیه السّلام) مربی و امامیاست که اهل ملل و ادیان عالم به عظمت او اقرار میکنند. ادیب جهانی مسیحی، جرج جرداق لبنانی، او را «صوت عدالت انسانی» مینامد و پنج جلد کتاب بی نظیر درباره او مینویسد و دست تمنا به سوی تاریخ میگشاید، و به تاریخ خطاب میکند:
آیا نمیشود ـ به نام تکرار تاریخ ـ یک علی بن ابیطالب دیگر به بشریت ارزانی داری ؟
چهره علی در هالهای اثیری، از عدالت و انسان دوستی، هر لحظه بر زندگی بشریت میتابد، و خون عدالت، که به هنگام «نماز صبح» از پیشانی نورانی او بر محراب ریخت، هر بامداد خورشید را بیدار میکند تا فریاد علی را همگان بشنوند: عدالت، عدالت …. و ســــرانجام این عدالت است که بر همه جا و همه چیز حاکم میگردد.«25»
اجرای عدالت از نظر علی (علیه السّلام) با نیت پاک و کاستن از طمع و افزودن بر ورع و پرهیزکاری میسر است. «26»
و سر انجام علی (علیه السّلام) به لقاء حق رسید و عدالت نگاهبان امین و بر پا دارنده مجاهد خود رااز دست داد.
منابع و ماخذ:
1. شورا / 15
2. نساء / 58
3. لقمان / 13
4. اعراف / 23
5. عادل در متون فقهی کسی است که گناه کبیره انجام ندهد و به انجام گناههای صغیره اصرار نو رزد و بر خلاف مروت عمل نکند.
6. نساء / 135
7. بیست گفتار / مرحوم مطهری / گفتار اول / ص 5
8. الحیاه / محمد رضا حکیمی/ ج 6 / ص 400
9. علی از زبان علی / سیدجعفر شهیدی / دفتر نشر فرهنگ اسلامی/ ص 42
10. نهج البلاغه / نامه 45
11. نهج البلاغه / خطبه 15
12.صحیفه سجادیه / دعای مکارم الاخلاق
13. نهج البلاغه / حکمت 476
14. نهج البلاغه / خطبه 15
15. میزان الحکمه / ج 6 / ص 79
16. غرر الحکم / ص 513
17. حدیث نبوی «ص»: الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم
18. ابن شهر آشوب مازندرانی / مناقب / ص 108
19. نهج البلاغه / نامه 5
20. نهج البلاغه / خطبه 87
21. مناقب / ج 2 / ص 98
22. نهج البلاغه / نامه 53
23. نهج البلاغه / خطبه 126
24. نهج البلاغه / خطبه 224 / ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی
25. با جاری صلابت اعصار / محمد رضا حکیمی/ بینات / سال 7 / ش 28 / ص 33 ـ 34
26. نهج البلاغه صبحی صالح / خطبه 15: استعن علی العدل بحسن النیه و قله الطمع و کثره الورع.
از قبله میآیی و به سوی قبله میروی.
ای مرد هفتاد زخم، ای مرد اُحُد و بدر و خندق!
«کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند.»
عدالتات را میبینم که به خون غلتیده است در محراب.
جهان، آبستن آشوبی دیگر است.
همه دنیا، پشت این در نشسته و سر بر زانوی اندوه و بیسرنوشتی خویش گذاشته.
همه دنیا، پشت این در، محزون گریه میکند و دعایی هراسان مدام تکرار میشود و آن سوی در، تمام آبروی زمین، زخمی و خسته، بر خاک افتاده؛ دریای بیکرانهای با رخساری پریده رنگ، بیتلاطم و آرام، در بستر کسالت، خمیده و کبوتر جانش، بین رفتن و ماندن، در هروله است.
این سومین شب است که خورشید، از کوچههای کوفه دیگر عبور نمیکند.
این سومین شب است که تنور بیوه زنان، خاموش مانده و رونق سفرههای یتیمی، تأخیر کرده است.
سومین شب است که محراب، بغضآلود بوسه بر سجدههای عدالت نزده و سرنوشت ناتمام توحید، بلاتکلیف و دلواپس، پشت در این خانه نفس نفس میزند، تا مبادا نفسهای «او» تأخیر کند و زمین، بیامیر و کوفه، بیآبرو و امامت، بیخطبه بماند.
نگذار عدالت، مدفون شود!
آه! به او بگویید سوسوی بیرمق چشمانش را زمانه تاب نمیآورد.
به او بگویید، یتیمی فراگیر، پشت دروازههای زمان کمین کرده و منتظر است که تو نباشی، تا بر شانههای زمین، آوار شود.
برخیز مرد! این بستر ناخوشی برازنده تو نیست. تو غیرت حماسههای توحید و هیبت جانفشانی خداخواهی.
تو، گذشته نهروان و جملی... ؛ گذشته لیله المبیت و صفین؛ گذشته «شقشقیه» و خیبر و «کمیل» وهای های شبهای نخلستان.
برخیز «هل أتی»ی معصوم! نگذار که بی تو، «یُؤتُون الزّکوه و هُمْ راکعُون»، بیمصداق بماند.
نگذار که بی تو، عدل در زمین مدفون شود!
آه از فرق شکافته!
اشکهای کودکانه، پشت این در خاموش، کاسههای شیر را به دوش میکشند و پدر بی چون و چرای خویش را بیسراغ ماندهاند.
کفشهایی خسته و پیراهنی زمخت، دلتنگاند تا دوباره مثل تمام شبهای قدیم، عصمتی غریب را در هیئت مردی آسمان به دوش، به پس کوچههای نیمه شب ببرند، تا نان و خرمای خانههای بی سفره را در رگهای گرسنگی زمین جاری کند.
ولی دیگر نه چاههای غریبستان، نالههای حیدر را به آغوش میکشند، نه کودکان بیسرپرست، بر شانههای غریب کوفه، بازیهای سرخوشانه را لبخند میزنند.
آه از دستار زرد و فرق شکافته!
آه از تابوتی که بر شانههایی نامرئی، راه میپیماید!
آه از لبهای پرهیز رمضان، که در سجده سحرگاهان، به خون نشست!
آه از پیشانی دریدهای که شمشیر قاتل خویش را بر سفره اکرام مینشاند!
آه از آن شمشیری که بر فرق امامت نشست.
هنوز از پیشانی امامت خون عدالت جاریست.
آه که دیگر کسی نجوا نمیکند: «موْلای یا موْلای أنْت الْموْلی و أنا الْعبْد...»
فاطمه علیها السلام، چشم به راه است و دلواپس؛ با لبخندی که آغوش گشوده بر کبوتر جان علی(ع)...